بیشتر ما درآمد ثابت و محدود داریم و نیازهای متغییر و نامحدود. یعنی سر ماه عدد مشخصی پول به حساب ما می آید، اما هر ماه چیزهای جدیدی پیدا می کنیم که دلمان بخواهد: یک گوشی جدید، لباس نو و کتاب هایی جذاب. بزرگ ترین اشتباه مالی نداشتن تناسبی بین درآمدهای ثابت و هزینه های متغیر است.
اشتباه های مالی متعددی وجود دارند که باعث می شوند وضع مالی شما همیشه بد باشد. اما در اینجا به هفت مورد اشاره می کنم که در بین دوستان و آشنایانم مرسوم هستند و بیشترشان نمی دانند این کار اشتباه است
آدم های زیادی را می شناسم که تنها پس انداز نقدی دارند. و آدم هایی که در بهترین حالت یک دارایی سرمایه ای مثل سکه و دلار خریده اند و نشسته اند تا شاید یک روز دلار بالا برود و سود کنند.
برای این نوع سرمایه گذاری ها دو سرنوشت قابل تصور است: اگر دلار ارزان شود سرمایه گذار ضرر می کند. اگر دلار گران شود با بالا رفتن بقیه مخارج زندگی، سرمایه گذار ضرر می کند.
بجای یک تیشرت با کیفیت، تیشرتی ارزان می خریم که فقط چند بار می شود از آن استفاده کرد. بعد از مدتی حسابی از ریخت می افتد و حتی برای پوشیدن در خانه هم مناسب نیست. به همین دلیل مجبور می شویم در طول سال چندین بار تیشرت بخریم. در نهایت ممکن است بیش از پولِ یک لباس خوب، برای خرید لباس خرج کنیم.
لباس های بی کیفیت که برای مدت کوتاهی قابل استفاده هستند، به محیط زیست هم آسیب می زنند. تولید لباس به مقدار زیادی آب و انرژی نیاز دارد. بهتر است لباس هایی بخرید که چند سال پیایی قابل استفاده باشند.
این صرفه جویی در جاهای دیگر هم می تواند آسیب زننده باشد. مثلا برای چند هزار تومان صرفه جویی از روغن موتور ارزان تر استفاده می کنید اما این روغن به موتور خودروی شما آسیب می زند و برای تعمیر آن باید پول بیشتری هزینه کنید.
سفارش غذا از بیرون، گرفتن تاکسی دربست و رفتن به آرایشگاهی که فقط کمی گران تر است باعث نمی شود وضع مالی شما بد شود. اما مجموع تمام مخارج روزانه می تواند وضع مالی تان را بد کند.
بعضی هزینه ها واقعا بی دلیل و بی اساس هستند. مثلا عادت به مصرف سیگار یا جویدن مداوم آدامس. شاید فکر کنید که روزی یک بسته آدامس آن قدرها زیاد نیست که کسی را فقیر کند، اما در زندگی تمام عادت هایی از این دست وجود دارد.
بعضی هزینه ها واقعا بی دلیل و بی اساس هستند. مثلا عادت به مصرف سیگار یا جویدن مداوم آدامس.
یکی از شایع ترین مثال ها در مورد حجم اینترنت است. آیا واقعا به طرح ماهانه ۱۰۰ گیگ نیاز دارید؟ با این ۱۰۰ گیگ چه کار می کنید؟ آیا دیدن عکس مردم در اینستاگرام از مخارج مهم تری که برایش پول کافی ندارید مهم تر است؟
اگر هر ماه فقط ۲۵۰ هزار تومان از هزینه های اضافه خود کم کنید، در پایان سال ۳ میلیون تومان پول اضافه دارید که می توانید با آن به مسافرت نوروزی بروید!
خانواده ای را تصور کنید که در مجموع ۶ میلیون تومان درآمد دارد اما سر برج دارایی اش به صفر مطلق می رسد. آن ها زندگی خود را طوری برنامه ریزی کرده اند که حقوقشان برای مخارج یک ماه کافی باشد.
پس انداز را باید در سبد خانوار خود به عنوان یک خرج اجباری ببینید. حالت ایده آل این است که یک سوم حقوق شما برای اجاره، یک سوم برای پس انداز و یک سوم برای مخارج جاری هزینه شود. نباید اول خرج کنید بعد از باقی مانده پس انداز. اول مبلغ پس انداز خود را جدا کنید و بعد به مخارج یومیه بپردازید.
در بدترین حالت باید ۳۰ درصد درآمد کل خانوار را برای مسکن و ۲۰ درصد را برای پس انداز بگذارید. اگر فکر می کنید ۲۰ درصد هم برای شما زیاد است، باید در مورد مخارج خود بازنگری کنید.
بعد از مدتی می توانید پس انداز خود را به کار بیندازید و درآمد غیرفعال (Passive Income) درست کنید. مثلا در بازار سهام سرمایه گذاری کنید یا در کسب وکار یکی از دوستان مورد اعتماد خود شریک شوید. درآمدی که بدون فعالیت شغلی هم وجود داشته باشد.
کسی که سواد مالی دارد، همیشه هم خریدار است و هم فروشنده. اگر قیمت خوب بشنود می خرد و اگر پیشنهاد خوب داشته باشد می فروشد.
این که شما مستقل از قیمت خود را خریدار بدانید درست نیست. یعنی تصمیم بگیرید که بخرید، به بازار بروید و هر قیمتی که پیشنهاد دادند را بپذیرید.
بعضی ها بدون در نظر گرفتن کالاهای دست دومی که دارند، اقدام به خرید می کنند. مثلا اگر می خواهید تلویزیون نو بخرید، تلویزیون قبلی خود را بفروشید و بخشی از هزینه خرید جدید خود را تامین کنید.
بهای تمام شده یک گوشی موبایل، پولی است که برای خریدش می پردازید، منهای پولی که موقع فروختن آن دریافت می کنید. گوشی ای انتخاب کنید که بتوانید دست دوم آن را با قیمت خوبی بفروشید.
اگر مدام مجبور می شوید پول قرض کنید و عدد بدهی شما رو به رشد است، بجای قرض کردن پول بیشتر باید روش زندگی خود را تغییر دهید: یا برای افزایش درآمد تلاش کنید یا هزینه های خود را کاهش بدهید.
وام بانکی هم قرض است و در فهرست بدهی های شما وارد می شود. اولا باید دو برابر تمام بدهی های خود دارایی قابل نقدکردن داشته باشید، در ثانی لازم است به مبلغی که قرض می کنید به شکل سرمایه (برای ایجاد درآمد) نگاه کنید و نه به شکل پول (برای خرج کردن).
قانون دارایی/بدهی برابر با ۲ در شرکت های بزرگ هم صادق است. مثلا تصور کنید که من ۵۰ میلیون قرض می خواهم. قبل از گرفتن قرض باید فکر کنم که چه دارایی هایی دارم که می توانم با فروش آن ها بدهی خود را بپردازم. در صورتی می توانم روی فروش ماشین، حساب کنم که بدون ماشین زندگی ام مختل نشود.
یک اشتباه دیگر قرض کردن برای پس دادن قرض است. فرض کنید در زندگی ام دو دوست دارم. از دوست اول پولی قرض کرده ام و حالا می خواهم با قرض کردن از دوست اول، قرض او را بپردازم. به این ترتیب دوبار از اعتبارم استفاده می کنم، در حالی که یک بار پول گرفته ام. حالا اگر پول جدید بخواهم نمی توانم به این دوستان مراجعه کنم.
بیشتر دوستانم خانه هایی اجاره کرده اند که با درآمدشان تناسب ندارد. این مهم ترین اشتباهی است که می توانیم مرتکب شویم. مثلا کسی را تصور کنید که ۴ میلیون تومان در ماه درآمد دارد. او خانه ای را به قیمت ۳۰ ماهی ۱٫۵ اجاره کرده است. اشتباه او کجا است؟
یک قاعده جهان شمول وجود دارد که شما هرگز نباید بیش تر از ۳۰ درصد درآمد خود را برای مسکن خرج کنید. کسی که درآمدش ماهانه ۴ میلیون است می تواند ۱٫۳ میلیون برای اجاره خانه هزینه کند. اما برای محاسبه این هزینه باید پول پیش را هم به حساب آورد.
یک قاعده جهان شمول وجود دارد که شما هرگز نباید بیش تر از ۳۰ درصد درآمد خود را برای مسکن خرج کنید.
کسی که ۳۰ میلیون ۱٫۵ اجاره می دهد با احتساب پول پیش دارد ماهانه ۲٫۵ برای مسکن هزینه می کند. او وقتی می تواند این کار را بکند که مجموع درآمد خانوار (مثلا جمع درآمد خودش و همسرش) دست کم ۷٫۵ میلیون باشد. در غیر این صورت باید سراغ خانه ای کوچک تر با قیمت کم تر برود. هرچند معمولا بهتر است که بجای کاهش هزینه، درآمد خود را افزایش دهیم.
شاید بگویید که با این قیمت ها نمی شود در تهران خانه پیدا کرد. پس سعی کنید موقع توافق بر سر دستمزد این اعداد را در ذهن خود بیاورید و از خود بپرسید که آیا دستمزد پیشنهادی با هزینه زندگی در تهران تناسب دارد یا خیر؟
منبع: tejaratnews.com