علاوه بر شرایط و سرمایه، شخصیت، روحیات، اهداف مالی افراد، و هدف در سرمایه گذاری در این استراتژی بسیار موثر است. هدف اصلی مدیریت سرمایه، بقای آن است. در مرحله بعدی کسب سود و افزایش سرمایه در اولویت قرار می گیرند.
مدیریت سرمایه دانشی است که اگر به نحوه درست از آن استفاده شود، نه تنها موجب بقای سرمایه می شود، بلکه سودآوری و افزایش سرمایه را نیز به همراه خواهد داشت. بنابراین سرمایه گذار باید دانش کافی در این امر داشته باشد.
سودی که اکثر مردم به دنبال آن هستند را در دو عنوان مورد بررسی قرار می دهیم:
بسیاری از افرادی توانایی تامین سرمایه ی چند میلیاردی برای شروع کسب و کار را ندارند و در عین حال شجاعت شروع کردن کسب و کار را دارند و می خواهند روی پای خودشان بایستند و مواجهه با بازار را تجربه کنند. برخی از افراد نیز با داشتن سرمایه اما شجاعت شروع کسب و کار را ندارند.
هر دو دسته از افراد نیز در سرمایه گذاری سودی مطلوب می خواهند.
به خاطر شرایط بد اقتصادی اگر شخصی در این برهه ی زمانی سرمایه و پس انداز خود را از دست بدهد احتمالا در تامین دوباره ی آن به مشکل خواهد خورد و تا سال ها بازگشت به وضعیت سابق غیرممکن خواهد بود و چه بسا روزمرگی هایشان هم به درستی نگذرد. امروزه ریسک کم اهمیت بسیار بالایی در سرمایه گذاری دارد.
اهمیت مدیریت سرمایه در زندگی مالی
در سال های اخیر شاخص های بازار سهام رشد چشمگیری داشته و سرمایه گذاران با سرمایه های کم و زیاد و با هر میزان مهارت و تخصص مالی وارد این بازار شده اند. اگرچه ریسک سرمایه گذاری بازار سهام بسیار بالا است، و سرمایه گذاری در صندوق های مالی از ریسک کمتری برخوردار هستند؛ سرمایه گذاران مایلند خودشان سهام را معامله کنند.
رعایت اصول مدیریت سرمایه
به طور کلی نمی توان برای همه سرمایه گذاران قواعد واحدی تجویز کرد و معامله گران باید از قواعدی متناسب با شخصیت خود استفاده کنند. بطور مثال، میزان پذیرش ریسک در افرادی که در موقعیت های معاملاتی دیدگاه کوتاه مدت دارند به نسبت افرادی که دیدگاه بلند مدت دارند، متفاوت است. افراد زیادی با رویای ثروتمند شدن در زمان کوتاه وارد بازار سهام می شوند؛ چنین سرمایه گذارانی را نمی توان ریسک پذیر توصیف کرد زیرا واژه ریسک برای آن ها تعریف نشده است زیرا آن ها در محاسبات ذهنی خود فقط به سود فکر می کنند. ممکن است چنین سرمایه گذارانی مدتی سود بالایی را تجربه کند اما به دلیل عدم توجه به دانش مدیریت سرمایه و پذیرش ریسک نامحدود، ثروت خود را به نابودی می کشانند.
وجه تمایز اصلی معامله گران موفق با دیگر سرمایه گذاران، رعایت اصول مدیریت سرمایه است که برای آن روش های مختلفی ارائه شده است. روش های کلاسیک اغلب تئوری و شامل محاسبات ساده هستند و مدل های نوین آن، بر مبنای جداول و فرمول های پیچیده ریاضی شکل گرفته اند. این روش ها به طور کلی بر مبنای ارزیابی ریسک در موقعیت های معاملاتی و به صورت انفرادی است که در نهایت قوانین و چهارچوب های مشخصی را برای محدوده ریسک پذیری معامله گران تعیین می کند.
در سرمایه گذاری فرمول و روش واحدی وجود ندارد اما 5 رکن اصلی در مدیریت سرمایه وجود دارد که با بررسی و دانستن آنها می توانیم سرمایه گذاری بهتری داشته باشیم.
1. ریسک
ریسک از بنیادی ترین مفاهیم بازار پول و سرمایه است. به بیان ساده، ریسک به معنای زیان احتمالی در سرمایه گذاری است. اجتناب از ریسک در دنیای معاملات غیرممکن است و می بایست در محاسبات منطقی و برای سرمایه گذاری هوشمندانه، درصد مشخصی از آن را در نظر گرفت. تعیین میزان ریسک قبل از ورود به معامله از اصولی ترین رسوم انجام معاملات موفق است. به همین دلیل سرمایه گذار باید درصد زیان احتمالی خود را بداند و بررسی کند این میزان ضرر در سرمایه گذاری نسبت به سرمایه قابل قبول است یا نه.
سرمایه گذار باید جنبه ی ریسک پذیری را داشته باشد و به حد ریسک خود پایبند باشد؛ زیرا گاهی ممکن است با وسوسه تحمل ریسک بیشتر در ازای سود بالاتر، شاهد یک روند نزولی طولانی مدت باشد و یک ریسک نامحدود را متقبل شود.
2. بازده
سود حاصل از سرمایه گذاری، بازده نام دارد. مفهوم بازده به صورت درصد بیان می شود و بر مبنای دوره زمانی، عملکرد سایر دارایی ها در این دوره و شاخص های پولی مشخص می شود. در واقع کسب بازده مطلوب تا حد زیادی، نتیجه مهارت سرمایه گذاران در معامله گری است که توانسته اند مدیریت سرمایه را در تمام مراحل موقعیت های معاملاتی خود، از لحظه ورود تا خروج اعمال کنند و بهترین نتیجه ممکن را بدست آوردند.
بازدهی سرمایه گذاران در بازار سهام، از طریق افزایش قیمت سهم و سود نقدی سالانه آن حاصل می شود.
تعداد واحدهایی از یک دارایی که سرمایه گذار با پرداخت قیمت معادل مالکیت آن را بدست می آورد، حجم معاملات نامیده می شود. واحد شمارش دارایی ها در بازارهای سرمایه گذاری متفاوت است. به عنوان مثال شمش طلا را در واحد گرم، ارز را بر مبنای اسکناس با عدد مشخص و سهام را با برگه سهم معامله می کنند. به بیان ساده، حجم معاملات در بازار مالی از طریق تقسیم سرمایه بر قیمت واحد دارایی تعیین می شود.
منظور معامله گران از تعیین حجم معاملات در بازارهای سرمایه، تعیین حجم بهینه موقعیت معاملاتی متناسب با ریسک احتمالی آن است. ورود به معامله با حجم بالا، ریسک بالاتر و در نتیجه بازدهی بیشتری خواهد داشت؛ استدلال این جمله این است که در صورت صحیح یا غلط بودن پیش بینی سرمایه گذار درباره وضعیت بازار، به دلیل در اختیار داشتن تعداد بیشتری از دارایی، نسبت سود و زیان آن نیز بیشتر خواهد بود. سرمایه گذار منطقی هیچ گاه همه سرمایه خود را وارد یک موقعیت معاملاتی خاص نمی کند، بلکه حجم معامله خود را با توجه به حداکثر ریسک قابل تحمل تعیین می کند. در واقع باید بخشی از سرمایه وارد بازار شود و با تعیین نقاط خروج مشخص، قسمت کوچکی از دارایی در معرض ریسک قرار بگیرد.
نسبت بازده به ریسک یکی دیگر از شاخص های مهم و کاربردی در مدیریت سرمایه است. این نسبت در هر موقعیت معاملاتی از حاصل تقسیم بازده مورد انتظار به ریسک احتمالی بدست می آید. این شاخص، میزان ارزشمندی سرمایه گذاری را بیان می کند. نسبت بازده به ریسک به ما نشان می دهد که در صورت در معرض خطر قرار گرفتن سرمایه، چند برابر بازده احتمالی بدست خواهد آمد.
حداقل مقدار مجاز برای این نسبت طبق اصول سرمایه گذاری منطقی،، عدد ۱ است. یعنی توان ریسک پذیری در یک موقعیت معاملاتی در بدترین حالت باید برابر بازده مورد انتظار باشد. در این نسبت مقادیر کمتر از ۱ قابل قبول نیست و نباید به معامله ورود پیدا کرد. زیرا سرمایه گذار نسبت به بازده احتمالی، ریسک بیشتری را تحمل می کند و این رویکرد در بلند مدت با زیان همراه خواهد بود. محاسبه این نسبت پیش از ورود به معامله، تعادلی بین ریسک و بازده مورد انتظار برقرار می کند؛ رویای سودهای نجومی در چنین سرمایه گذارانی در اکثر مواقع موجب پذیرش ریسک های سنگین و نابودکننده می شود. ریسک پذیری بالاتر، بازدهی احتمالی بیشتری را به همراه دارد؛ اما سرمایه گذار صرف کسب بازده بالاتر نمی تواند و نباید ریسک های نجومی را تحمل کند.
نسبت افت سرمایه، میزان افت قیمت یک دارایی در یک دوره خاص برای یک سرمایه گذاری، حساب معاملاتی یا صندوق است. نسبت افت سرمایه که به صورت درصدی بیان می شود، میزان کاهش ثروت سرمایه گذاری است که در یک سری از معاملات ناموفق عمل کرده یا معامله زیان ده بوده است. نسبت افت سرمایه از اختلاف میان سطح قبلی سرمایه پیش از ضرر و سطح فعلی سرمایه بعداز ضرر بدست می آید.